بانوی پنجه طلایی اندیمشک

میراث دار واقعی مادران ایل ، زنان خلاق و باسلیقه ی زاگرس. زن زاگرس نشین از پر زحمت ترین زنان عالم است ، در کشاکش کوچ است، ییلاق و‌قشلاق دارد . عیالوار و مسئولیت پذیر ، دیرتر از همه می خوابد و‌زودتر از آنان بیدار می شود. بانوی ایلی ذاتا رنگ های شاد ، نقش های شوخ و طرح های پر طراوت را دوست دارد. چرا که با طبیعت انسی دیرینه دارد. او با الهام از همین طبیعت توانسته ماهی در دریا ، آهو برصحرا ، پرندگان هوایی را با مهارتی خاص بر صفحات گلیم و فرش دست بافت خود بنگارد.
کد خبر : 4336
تاریخ انتشار : جمعه 29 سپتامبر 2023 - 23:15
بانوی پنجه طلایی اندیمشک

میراث دار واقعی مادران ایل ، زنان خلاق و باسلیقه ی زاگرس. زن زاگرس نشین از پر زحمت ترین زنان عالم است ، در کشاکش کوچ است، ییلاق و‌قشلاق دارد . عیالوار و مسئولیت پذیر ، دیرتر از همه می خوابد و‌زودتر از آنان بیدار می شود. بانوی ایلی ذاتا رنگ های شاد ، نقش های شوخ و طرح های پر طراوت را دوست دارد. چرا که با طبیعت انسی دیرینه دارد. او با الهام از همین طبیعت توانسته ماهی در دریا ، آهو برصحرا ، پرندگان هوایی را با مهارتی خاص بر صفحات گلیم و فرش دست بافت خود بنگارد.
زمان را محترم بشمارم، می خواهم بسراغ هنرمندی بروم که نیم قرن از زندگی خود را پای بافت فرش های پر آب و رنگ سپری کرده. در کل فرش ها مانند کتابی هستند که اگر آنها را ورق بزنی حال فرش باف را خواهید فهمید.
جهان افروز نجفونددریکوند، زن ، دختر و‌مادری ایلی ، از نژاد خوبان، نامی که نشانش را می توان در لابلای ترکیبات و چیدمان نقوش ، خطوط و اشکال رنگارنگ فرش های گرانبهای کم رقیب دید. آنجا را که گویی خورشید جنوب، به مرغزار شمال تابیده. افروز خانم ، صورتگری چیره دست، *آنی* که توانسته با انگشتان سحر آمیز خود اسفند گرمسیر را با اردیبهشت سردسیر در هم آمیخته و‌ با رعایت قرینه ها بر تخته ی پشمین قالی بنشاند.‌پرسش پیش میا که چگونه این فرهنگ و هنر ایلی تا به حال توانسته اینچنین عمق و‌ژرفای خود را حفظ کند!. با کسی همراه می شوم که اتفاقا عقربه ی زندگی اش را با خلق نقوش و‌نگاره های رنگارنگ این داشت ملی کوک نموده . فرش بافی هم عنصری است از فرهنگ ایران، بر دستان پر توان حافظان آن باید بوسه زد. فرصتی بدستم آمده تا قلمم را در این زمینه بیازمایم و‌این بار ایجاد خاطراتی از جهان افروز نجفونددریکوند پنجه طلایی دیارم الوار، خاطری که حتما ایجاد انگیزه خواهد کرد و راه را بر دیگر خاطرات آیندگان باز می کند. نمایش هنر هنرمند، در قالب هیچ گونه توصیف و تعریفی نمی گنجد. صفت و‌موصوف ها ، سج های لطیف، آرایه های زیبا هماوردش نمی شوند، گفتمانی تازه می طلبد.‌ هم اکنون من بر روی فرش پر از روح این بافنده نشسته ام ، جرقه ی آینه وار فرش روی چشم هایم رژه می رود ، شرمنده که بر تصاویر لاله های واژگون، شقایق ها، بابونه‌ها، پولک‌های سرخ و‌سفید بر تار وپود بهم گره زده ی این فرش، نه دست بلکه پا گذاشته ام ، حیرانم از خلق این بهارستان!.
از فخر به داشتن همچین هم ولایتی هنرمندی در‌پوست خود نمی گنجم. لقب پنجه طلایی به این هنرمند کم است، اما زیباست. مبارکش باد که فضیلت کارش با یک نگاه همه را فریفته خواهد کرد.‌فرش های دست بافت این بانوی آشنا، جلوه و‌شکوهی دیگر دارد، سیاه شب را به روشنایی می کشانند. افروز , به پای کارش عشق ریخته ، افتخار دارد که میراث دار حفظ داشت های ایل و‌تبارش است ، زمزمه ی امید در کنج هر سخنش دیده می شود. فرش و میهمانی و عشایر مترادف و‌مکمل همند، جدا معنا نمی پذیرند.
خوشا به حالش چه روزگاری دارد، هنر مند است و‌جانشینش « اثرهنریش». هنرمند ما عاشق پیشه اش است. همواره *« دار تمدارش »* رو‌ براست . خونی گرم و‌تند در عروقش جاری است ، بر تار می زند ضربه ، تا برود پود. با چرخش دست، می غلطد انگشت ، پرورش می دهد و می زایاند هنرها بر فرش های نرم و اطلسی شکل. هنرش گل های زمین و‌هم ستارگان آسمان را بی رونق کرده!. پشت گره های فرش این بانو‌ درس ها نهفته است. جهان افروز نجفونددریکوند، بومی است ،ساکن روستای جهانگیر خانی بخش الوار اندیمشک.از طایفه ی بزرگ نجفوند‌بالاگریوه ، فرزند صیدعالی از مکتب داران منطقه می باشد، همچنین زن برادر گونگادین( علی میر دریکوندی) صاحب کتاب های « بهشت برای گونگادین نیست ونورافکن» برنده ی جایزه جهانی است.
بارها اثر این هنرمند به صحنه ی رقابت و‌داوری محلی و‌ملی کشانده شده و‌ او در این رویارویی، ارزشیابی و تطبیق ها ، سربلند بیرون آمده، برای شهرو‌ دیار خود افتخار آفریده. مدال های ممتاز را نصیب خود کرده. جهان افروزدریکوند ، برای بافت فرش های خود کارگاه شخصی راه انداخته ، اشتغال ببار آورده، شاگردانی تعلیم داده از مرد و زن. تولید انبوه نموده. تصدیق کارآفرینی دریافت داشته، در سایه ی این تلاش ها ، *مادر* فرش دست بافت ایران نامیده شده.
آری آری اینچنین شد برادر که هنر قالی بافی این زن بزرگ در این خطه سر گرفت، رونق یافت و از قلمرو مقیاس متداول گذشته و‌دیگر خرد و کلان و عام و‌خاص نمی شناسد محبوب و مقبول افتاده. همه علاقه مندان به هنر قالی بافی ، او را می شناسند ، کارش را پاس می دارند، در صدر می نشانند و حرمت نگه می دارند.
دلبر آن نیست که مویی و میانی دارد/ بنده ی طلعت آن باش که *آنی* دارد.
تجلیل و تقدیر‌به کتابت و درج در تاریخ شایسته ی اوست مقنع شدم که به بدرقه راه پرثمر هنر و هنرمندی، این یادگار در کتابی ماندگار شود.

/ زمان شهاوند

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.